مجموعه آموزش تئوری ریتم در موسیقی (قسمت چهارم)
مجموعه آموزش تئوری ریتم در موسیقی (قسمت چهارم)
برای مشاهده قسمت اول از مجموعه آموزش تئوری ریتم در موسیقی کلیک کنید.
برای مشاهده قسمت دوم از مجموعه آموزش تئوری ریتم در موسیقی کلیک کنید.
برای مشاهده قسمت سوم از مجموعه آموزش تئوری ریتم در موسیقی کلیک کنید.
میزان ساده
میزانی که واحد ضرب آن به طور طبیعی به دو قسمت مساوی قابل تقسیم باشد را ساده گویند. به عبارت دیگر واحد ضرب در این نوع از میزان ها به طور طبیعی داراي تقسیمات ساده (قابل تقسیم بر توانهاي عدد دو) می باشند .
بسیاری میزان ساده را به نادرست این گونه تعریف می کنند:
میزانی است که به دوقسمت مساوی تقسیم می شود و یا میزانی است که هر نت آن به دو قسمت مساوی قابل تقسیم است. به دودلیل هر دو تعریف نادرست است :
دلیل اول: آنچه که در میزان ساده به طور طبیعی به دوقسمت مساوي قابل تقسیم است واحد ضرب است نه میزان یا نت (منظور از واحد ضرب شکلی از نت است که باید یک ضرب اجرا شود).
دلیل دوم: بیان عبارت « به طور طبیعی» ضروری است و باید در تعریف ذکر شود زیرا هر شکلی از نت را می توان به دو قسمت مساوی تقسیم نمود اما همۀ اشکال نت به طور طبیعی قابل تقسیم به دو قسمت مساوی نیستند. به عنوان نمونه یک سیاه نقطه دار را می توان به دو قسمت مساوی تقسیم نمود (دوئُله چنگ و یا دو چنگ نقطه دار)، اما این شیوه تقسیم، غیرطبیعی است. درصورتی که یک سیاه به طور طبیعی به دو قسمت مساوي قابل تقسیم است(دوچنگ ).
نکته: عدد بالایی در میزان نماي میزان هاي ساده برابر با تعداد ضرب در میزان می باشد. به عنوان نمونه میزان نماهای دو دو، سه شانزده و چهار یک به ترتیب معرف میزان های ساده دوضربی، سه ضربی و چهارضربی می باشند.
نکته: با رویکرد تئوریک هر میزان نمایی می تواند معرف یک میزان ساده باشد. به عبارت دیگر هر میزان نمایی را می توان بصورت ساده تعریف نمود. به شرط آنکه نسبتی از گرد که در عدد بالایی میزان نما ضرب شده است واحد ضرب باشد که در این صورت عدد بالایی میزان نما نیز برابر با تعداد ضرب خواهد بود .
مرسوم ترین میزان هاي ساده، دو، سه و چهارضربی هستند. چراکه با بیشتر شدن فاصله زمانی مابین دو ضرب قوی متوالی، تفکیک میزان های پی درپی به سختی امکان پذیر می گردد و پویایی و تحرك در موسیقی به سکون نزدیک می شود.
با توجه به نکات مذکور این سؤال مطرح است که آیا میزان یک ضربی هم امکان دارد؟
البته که به لحاظ تئوری قطعه ای یک ضربی (تشکیل شده از ضرب هاي قوي تکرارشونده) امکان پذیر است اما در عمل به دلیل عدم وجود ضربهای ضعیف و قوی، به زودی یکنواخت و ایستا به گوش می رسد. بنابراین چنین قطعه ای مطلوب نخواهد بود.
نکته: در تعریف یک میزان نما بیان نوع میزان، تعداد ضرب موجود در هر میزان و شکل واحد ضرب ضرورت دارد و عدم بیان هر یک از آنها سبب ایجاد نقصان در تعریف صحیح یک میزان نما می شود. برای مثال:
چهار چهار، میزان چهارضربی ساده است و شکل هر ضرب آن یک نت سیاه می باشد.
در جدول زیر میزان نماهای معرف میزان های ساده به طور طبقه بندی شده آورده شده است:
با توجه به جدول بالا ممکن است این سوال مطرح شود که مثلا برای یک قطعه دو ضربی ساده بهتر است از کدام میزان نما استفاده شود؟
در پاسخ به این سوال می توان گفت از نظر صدا دهی هیچ تفاوتی بین انواع میزان نمای دو ضربی ساده وجود ندارد اما توصیه می شود برای قطعاتی با تندای (سرعت) بالاتر از میزان نماهایی استفاده شود که واحد ضرب کوچکتری دارند. زیرا این عمل محاسبه ارزش زمانی تقسیمات ضرب را ساده تر میکند.
برخی براین باورند که دو میزان متوالی دوضربی همانند یک میزان چهار ضربی است. به عنوان نمونه دو میزان دو چهار را همانند یک میزان چهار چهار در نظر می گیرند، اما این یک فرض اشتباه است. درست است که دو میزان پی درپی دوضربی شامل چهارضرب می باشد اما کیفیت آن با چهارضرب موجود در یک میزان چهارضربی متفاوت است. چرا که یک میزان چهارضربی شامل یک ضرب قوی و سه ضرب ضعیف است. درصورتی که دو میزان متوالی دوضربی شامل ضرب هاي قوی، ضعیف، قوی، ضعیف می باشد.
برای دانلود فایل pdf قسمت چهارم از آموزش تئوری کلیک کنید.
میزان ساده چگونه است؟
میزانی که واحد ضرب آن به طور طبیعی به دو قسمت مساوی قابل تقسیم باشد را ساده گویند. به عبارت دیگر واحد ضرب در این نوع از میزان ها به طور طبیعی داراي تقسیمات ساده (قابل تقسیم بر توانهاي عدد دو) می باشند .
مرسوم ترین میزان ساده چیست؟
مرسوم ترین میزان هاي ساده، دو، سه و چهارضربی هستند. چراکه با بیشتر شدن فاصله زمانی مابین دو ضرب قوی متوالی، تفکیک میزان های پی درپی به سختی امکان پذیر می گردد و پویایی و تحرك در موسیقی به سکون نزدیک می شود.
در تعریف یک یزان چه چیزی ضرورت دارد؟
در تعریف یک میزان نما بیان نوع میزان، تعداد ضرب موجود در هر میزان و شکل واحد ضرب ضرورت دارد و عدم بیان هر یک از آنها سبب ایجاد نقصان در تعریف صحیح یک میزان نما می شود
دیدگاهتان را بنویسید